مادری برای رهایی از بحران؛ ادعای تکان‌دهنده همسر خیانتکار با چهار فرزند

شهر مشهد بار دیگر شاهد پرده‌برداری از یک پرونده تلخ خانوادگی است. مردی با مراجعه به پلیس کلانتری شفا، از خیانت همسرش خبر داده که با وجود داشتن چهار فرزند، خانه را ترک کرده و در اقدامی شوکه‌کننده، خود را "مادر سنگدل" خوانده تا به زعم خویش "نجات" یابد. این ماجرای پرپیچ‌وخم، ابعاد عمیق اجتماعی و روانشناختی بحران خانواده را به تصویر می‌کشد و پرسش‌های مهمی درباره بنیان خانواده و مسئولیت‌پذیری والدین مطرح می‌کند.

بحران خیانت همسر: آغاز شکایات در کلانتری شفا

ماجرا از زمانی آغاز شد که مردی جوان، به نام «محسن» (نام مستعار) با مراجعه به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری شفا در مشهد، از وضعیت نابسامان زندگی مشترکش و خیانت همسرش پرده برداشت. او شرح داد که چگونه پس از ۱۷ سال زندگی زناشویی و تولد چهار فرزند، با تغییرات ناگهانی در رفتار همسرش، به نام «بهناز» (نام مستعار) مواجه شده است. این پرونده، زنگ خطری جدی برای بررسی عمیق‌تر روابط انسانی و چالش‌های زندگی مشترک است.

روایت شوهر از ۱۷ سال زندگی مشترک: از مراقبت تا اتهام خیانت همسر

محسن در اظهارات خود، به آغاز زندگی مشترکشان ۱۷ سال پیش اشاره می‌کند. او همسرش را دختری آرام توصیف می‌کند که به دلیل عدم حمایت خانواده، تحت حمایت و مراقبت بیشتر او قرار گرفته است. محسن اعتراف می‌کند که ممکن است در طول این سال‌ها سختگیر بوده و بر روی رفت‌وآمدها و حرمت خانواده حساسیت نشان می‌داده، اما هدف او همواره حفظ بنیان خانواده و تأمین امنیت آن بوده است. او تأکید می‌کند که سال‌ها برای رفاه خانواده کار کرده و انتظار داشته همسرش قدردان این تلاش‌ها باشد.

تغییر رفتار بهناز از دو سال پیش آغاز شد؛ سردی، بی‌حوصلگی، بهانه‌گیری، و افزایش زمان صرف شده با تلفن همراه، نشانه‌هایی بودند که محسن را نگران کرد. او ابتدا این تغییرات را ناشی از خستگی یا افسردگی پس از تولد فرزند چهارم می‌دانست، اما پنهان‌کاری‌های شبانه و نگاه‌های لرزان هنگام تماس‌های تلفنی، گمانه‌زنی درباره خیانت همسر را در ذهن او پررنگ‌تر کرد.

image

ادعای جنجالی: «مادر سنگدل شدم تا نجات پیدا کنم»

لحظه تلخ افشای حقیقت، دنیا را بر سر محسن خراب کرد. او که تنها در قصه‌ها از خیانت همسر شنیده بود، با پرسش «چرا؟» مواجه شد. پاسخ بهناز اما تکان‌دهنده‌تر بود: «از بس زندانیم کردی و محبتی از تو ندیدم. من اشتباه کردم ولی تو مرا به اینجا رساندی.» بهناز پس از این اعتراف، چادر بر سر کرده و خانه را ترک می‌کند؛ بی‌آنکه حتی نگاهی به چهار فرزندش بیندازد. او یک سال است که هیچ تماسی با خانواده‌اش نداشته و سراغی از فرزندانش نگرفته است.

اکنون بهناز، در کلانتری و در مواجهه با این پرونده بحران خانواده، صراحتاً اعلام کرده است که بچه‌ها را نمی‌خواهد و تنها خواهان آرامش است. جمله کلیدی او که بارها مورد بحث قرار گرفته، این است: «مادر سنگدل بودن را انتخاب کرده‌ام تا نجات پیدا کنم.» این ادعا، پرسش‌های فراوانی درباره مفهوم «نجات»، «آرامش» و «مسئولیت مادری» در شرایط خیانت همسر مطرح می‌سازد و ابعاد اخلاقی و اجتماعی این تصمیم را برجسته می‌کند.

قربانیان اصلی بحران خانواده: سرنوشت چهار کودک در سایه خیانت همسر

در این میان، چهار کودک بی‌گناه، قربانیان اصلی این بحران خانواده هستند. محسن فرزندان را به خانه مادرش سپرده است، اما غم و سردرگمی ناشی از ترک ناگهانی مادر، سایه‌ای سنگین بر زندگی آن‌ها افکنده است. خیانت همسر و به دنبال آن فروپاشی خانواده، می‌تواند تأثیرات عمیقی بر سلامت روان کودکان داشته باشد. روانشناسان بر این باورند که کودکان در چنین شرایطی ممکن است با عواقب روانشناختی جدی مواجه شوند، از جمله:

احساس رهاشدگی و عدم امنیت: کودکان ممکن است احساس کنند که از سوی یکی از والدین خود رها شده‌اند و دنیایشان ناامن شده است، که این خود می‌تواند به بی‌اعتمادی در روابط آینده منجر شود.

مشکلات رفتاری و تحصیلی: این وضعیت می‌تواند منجر به بروز مشکلات رفتاری، افت تحصیلی و حتی اختلالات عاطفی مانند اضطراب و افسردگی در آنان شود.

محسن نیز در میان عصبانیت و اندوه خود، به سرنوشت کودکان می‌اندیشد و می‌پرسد که آیا این «نجات» به بهای ویرانی زندگی چهار کودک معصوم ارزش دارد؟

چشم‌انداز حقوقی و روانشناختی پس از خیانت همسر

با دستور ویژه سرگرد احسان سبکبار، رئیس کلانتری شفای مشهد، بررسی‌های روانشناختی و اقدامات مشاوره‌ای با دعوت از زن جوان آغاز شده است. هدف از این جلسات، ریشه‌یابی مشکلات و تلاش برای یافتن راه حلی انسانی برای این بحران خانواده است، هرچند که محسن تأکید دارد خیانت همسر، ترکی بر شیشه اعتماد است که با هیچ چسبی ترمیم نمی‌شود و او قادر به بخشش نیست.

پرونده‌هایی از این دست، پیچیدگی‌های روابط زناشویی و عوامل متعددی را که می‌تواند منجر به فروپاشی یک خانواده شود، به نمایش می‌گذارد. از یک سو، سختگیری‌های بیش از حد و عدم ابراز محبت می‌تواند بستر نارضایتی را فراهم آورد و از سوی دیگر، خیانت همسر و ترک مسئولیت‌های مادری، پیامدهای غیرقابل جبرانی به دنبال دارد. کارشناسان امور خانواده بر این باورند که بسیاری از این بحران‌ها ریشه در عدم مهارت‌های ارتباطی، ضعف در حل مسئله و نادیده گرفتن نیازهای عاطفی طرفین دارد که باید پیش از رسیدن به نقطه بحرانی مورد توجه قرار گیرند تا از بروز فجایعی این‌چنین در جامعه جلوگیری شود.

مجله اینترنی ساتیا


مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *